ققنوس

آخرین مطالب

سرنوشت نادر

دوشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۱۳ ب.ظ

در اوایل پاییز پسری در این دنیا دیده به جهان گشود که پدر و مادرش نام او را نادر گذاشتند نادر از


کودکی در روستایی در استان مازندران با پدر و مادرش در کنار پدر بزرگ و مادربزرگش زندگی می کرد


پدرش کارمند دولت و مادر نادر خانه دار بود پدرش حقوق ناچیزی از کارمندی دریافت می کرد پدرش


بدلیل گرفتن اضافه کارتصمیم می گیرد که به شهری بزرگ مهاجرت کند تا زنگی بهتری را برای نادر


داستان ما فراهم کند به همین دلیل زمانی که نادر پنج سالش بود با پدر و مادرش به شهری بزرگ


مهاجرت می کنند نادر دوره ی ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را با نمرات خوب سپری می کند و بزرگ


می شود تا جایی که زمان به جایی می رسد تا نادر در کنکور شرکت کند و نادر در کنکور شرکت


می کند و در رشته ی عمران قبول می شود و شروع به تحصیل در دانشگاه می کند ولی زمان زیادی


نمی گذرد که بر اثر مشکلات ذهنی و فشار های روحی و روانی اطرافیان ناچار به گرفتن انصراف از


دانشگاه می شود سرانجام پس از انصراف دفترچه خدمتش را پست و خود را به نظام وظیفه معرفی


می کند و مشغول به گذراندن خدمت مقدس سربازی درارتش جمهوری اسلامی ایران می گردد


و پس از تمام شدن دوره ی سربازی و اخذ کارت پایان خدمت تصمیم دوباره به ادامه تحصیل می دهد


و دوباره به دانشگاه مراجعه می کند که در رشته ی عمران که انصراف گرفته بود ادامه تحصیل دهد


ولی دانشگاه موافقت نمی کند ناگزیر تصمیم می گیرد دوباره در امتحان کنکور شرکت کند و این بار در


رشته ی مکانیک قبول می شود و کارشناسی خود را در رشته ی مکانیک دریافت می کند و در


رشته ی خود مشغول به کار می شود و سرانجام با دختری به نام مرضیه ازدواج می کند و در کنار هم


خوب و خوش زندگی خوبی تا اخر عمر سپری می کنند.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۴/۰۹/۲۳
  • ۱۰۱ نمایش
  • پرنده ی صلح

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی